به یادم آمدروزهایی که با تو گذشتمثل مسافری که از پنجرههای قطارزیباییهای مسیر را میبیندچه دشوار استبه آن
لحظهها رسیدن ودر آغوش کشیدنشانبیا جوانتر شویمبازگردیم وبیهوده غمگین باشیمدر لحظه های
زودگذرتا ابد بمانیم« آن هنگام که در تاریکی ایستادمدستهایت را بر لبهایم گذاشتیبا تمام کینههایتگفتی دوستت دارم.»حالا که مرگ سراغم را میگیردبا تمام کینههایمنالههایم سر میدهند:چقدر دوستت دارم! [ سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۲ ] [ 9:8 ] [ وحـــــــــــید ]
[ ] وقت پایانم ......
ما را در سایت وقت پایانم ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : paeezan1988 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 17:54